- اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر 1400
- "موقعیت مهدی" بهترین فیلم،
- میرکریمی بهترین کارگردان،
- جایزه سردار سلیمانی برای "بدون قرار قبلی" شعیبی
- فهرست برندگان سیمرغ
مراسم اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر، در سالن همایشهای برج میلاد برگزار و سیمرغهای بلورین به بهترینهای این دوره اهدا شد.
مراسم اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر، در سالن همایشهای برج میلاد برگزار شد.
این دور از جشنواره فیلم فجر، میزبان 22 فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغ به دبیری مسعود نقاشزاده بود. مهمترین اتفاق جشنواره امسال، حذف بخش بهترین فیلم از نگاه مردم بود که بهدلیل عدم اطمینان از صحت آرا و در آخرین ساعات برگزلری این جشنواره صورت گرفت.
فیلم "موقعیت مهدی" به کارگردانی هادی حجازیفر و تهیهکنندگی حبیب الله والی نژاد، با نامزدی در 14 بخش پیشتاز این دور از جشنواره بود.
این مراسم با سرود جمهوری اسلامی ایران و تلاوتی از قرآن مجید شروع شد. اجرای این برنامه را محمد سلوکی برعهده دارد.
ابتدای این مراسم با نمایش لحظاتی از فیلمهای مطرح سینمای ایران و کلیپی از پیروز انقلاب اسلامی در سال 1357 با صدای ناصر طهماسب همراه بود.
سپس سلوکی اجرای خود را آغاز کرد و با سلام و خیر مقدم به مهمانان این برنامه، حضار را به دیدن تصاویری از فعالیت برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر 40 کرد.
نقاشزاده: درخواستهای خارج از چارچوب را با احترام قبول نکردیم / مماشات مشکلات را حل نمیکند گاهی باید تصمیم سخت گرفت
سپس نقاشزاده دبیر جشنواره فیلم فجر در سخنان کوتاهی صحبتهای خود را بیان کرد. او با تشکر از مهمانان گرامی یاد و خاطره شهدای انقلاب و دفاع مقدس خصوصاً حاج قاسم سلیمانی را گرامی داشت و گفت که ویروس کرونا در این چند سال اخیر به سینمای ما ضربههای زیادی زد و لازم است که یاد از دست رفتههای سینما را گرامی بداریم.
نقد فیلم : جشنواره فیلم فجر
علفزار
فیلمهای درام دادگاهی که در هالیوود سابقه طولانی دارد، در سینمای ما نیز دست کم از دهه هفتاد آغاز شد. منظور از درامهای دادگاهی فیلمهایی است که موضوع داستان با دادگاه، قضاوت و مسائل قضایی گره خورده است. پیشبرد داستان معطوف به فراز و فرودها و اتفاقاتی است که در فضای دادگاه و یا تصمیمات وکیل و قاضی گرفته میشود.
در چند سال اخیر درامهای دادگاهی ما که در هالیوود با عنوان LEGAL MOVIE یا LAW MOVIE شناخته میشود، بیشتر از آنکه بخواهد داستان و ماجرایی جذاب را به پیش ببرد به سمت کشتی گرفتن با موضوعات فقهی و قضایی میرفت و آنها را برای مخاطب مسأله میکرد؛ شکلی کاملاً ضد مخاطب که عموماً هم مورد توجه قرار نمیگرفت. این رویه پوسیده و خستهکننده که بعضاً بهخاطر عدم اطلاعات درست قضایی و فقهی عوامل دچار مسائل زیادی هم میشد، با فیلم «علفزار» به بعد و قبل از خود تقسیم میشود.
نقد فیلم : برف آخر ؛ لایه های دروغ
برف آخر
برف آخر تا اینجا جشنوارهایترین فیلم امسال بود. بهنظر میآید که ساز و کار جشنواره که به سمت انتخاب آثار متنوع رفته است تا بدین جا فقط همین سیاست را عملی کرده است یعنی سیاست دیدن از هر ژانر یک فیلم را. برف آخر هم همین حکایت را دارد. میان درامهای شاهپیرنگی گوناگون، حالا درام خردهپیرنگی میبینیم که داستان را کمرنگ میکند و تنوع ژانر را به حداکثر میرساند.
برف آخر درباره شخصیتی به نام دکتر است که میخواهد تنها زندگی کند. دامپزشک است اما شکار میکند و همین شکار کردن نقطه ضعف اوست. باید دانست که فیلمنامهنویسان ما دو ترفند نوشتن را به خوبی رعایت میکنند؛ ترفندهایی که در برف آخر به حد قابل قبول خود رسیده است. یکی دو راهی که در برابر شخصیت اصلی قرار میدهند و دومی نیز مسئله ضعف کاراکتر است که در احوال شخصی آنها هویدا و تبدیل به هامارتیای آنها شده و در انتخابشان تأثیر میگذارد. این ضعف و این دوراهی، به عنوان دو تکنیک، حالا در برف آخر نیز دیده میشوند. دکتر میان کمک کردن به یک گرگ و کمک کردن به دوستش باید مسیری پر پیچ و خم را برود و از سوی دیگر تنهاییاش و فقدان دیگری در روابط و تصمیماتش تأثیر میگذارد. فیلمنامه اثر با وجود کمرنگیاش اما درست چیدمان شده است و کارگردان تصمیم گرفته تا این فیلمنامه در ظاهر کمرنگ و حتی کوتاه را به اثری سینمایی و زبانی تصویری تبدیل کند. تصویری کردن متن در سینما یک چیز است و به زبان تصویری سخن گفتن و نشانهگذاری کردن چیز دیگر.
برف آخر یکی از نمونههایی است که تلاش کرده است تصویر را در سینما ببیند، تصویری داستان بگوید و حس ایجاد کند. فیلم در تمپوی خود کُند میشود اما ریتمیدرست را در نسبت با شخصیت و مکان دنبال میکند و نشانههای تصویری را جایگزین دیالوگ میکند تا بتواند قصهاش را در فضایی سرد با همان نشانههای سرد بیان کند. داستان سادهای هم دارد اما تأثیر سینمای بیلگه جیلان یا حتی سینمای اسکاندیناوی و ... باعث شده است تا طریقی که کارگردان برای روایت میچیند بیش از حرف به تصویر اتکا کند. بیش از کلام و کلمات به سمت و سوی نشانهها برود و تضاد را در همین عناصر مشخص کند.
گرگ و گوسفند؛ تولد و عشق و نور و ظلمت به عنوان نشانههایی که میتواند بیانگری کرده و حس ایجاد کند به کرّات در فیلم دیده میشود. عوامل متضاد طبیعی و تماتیک که هر دو به کار فیلمساز میآید. درست در زمانی که باید کاراکتر اصلی به دنبال امید بگردد یک زنبور عسل در شیشه عسل زنده میماند و یک گرگ او را در کولاک و سرما نجات میدهد. این وجوه از اثر است که میتواند عناصر طبیعی را به کار گیرد تا به جای بیان بیرونی، بیانی درونی داشته باشد.
اما برف آخر با وجود تمام تلاشهایش میتواند صحنههایی را حذف کند، میتواند گاه خرده داستانها و میزانسنهایی را دقیقتر به کار بگیرد. در واقع منطق روایی اثر میکوشد تا درامی واقعگرا را به مخاطب هدیه بدهد اما این درام واقعگرا به دال و مدلولهای مربوط به جهان بیرونی نیز نیاز دارد که در برهههایی گوناگون از کار به کار بسته نمیشود و شبکه استدلالی دقیقی را نمیسازد. مرگ خورشید، زدن به دل کوهستان با وجود سرما و مقدمهها و عواقب این ماجرا باید در شبکهای مستدلتر برگزار میشد که فیلم متأسفانه گاهی فاقد این استدلال و منطق است.
لایههای دروغ
اگر بگوییم چه فیلمی نباید در جشنواره اکران میشد بیشک باید از لایههای دروغ نام برد. غیر جشنوارهایترین فیلم این سالهای جشنواره فجر. لایههای دروغ از دو منظر قابل بحث است. اولین منظر اینکه آیا با نگاه فرمال به عناصر فیلمهای اکشن فیلم قابل قبولی شده است یا نه... و دوم اینکه این فیلم برای سرگرمیساخته شده و مناسب جشنوارهای رقابتی هست یا نه؟ و اصلا چرا فیلمی که سرگرمی است برای جشنواره انتخاب میشود؟!
نقد فیلم - ملاقات خصوصی ، ماهان
اصطلاح دو فیلم با یک بلیط مربوط به دورههای تاریخی است که برخی از سینماها، نمیتوانستند هزینه خود در بیاورند بنابر این یک فیلم پرفروش را درکنار یک فیلم کم فروش قرار میدادند و با یک بلیط این دو اثر را کنار هم اکران میکردند. شاید این توصیف مناسب تر باشد که در این دوره یک فیلم کم اهمیت کنار یک فیلم پر اهمیت قرار میگرفت تا فیلم کم اهمیت تر نیز دیده شود یا بالاخره رنگ و روی اکران را به خود ببیند. حالا جشنواره هم شده است دو فیلم با یک بلیط. ما شاهد فیلمهایی هستیم که به هیچ عنوان فیلم جشنواره ای نیستند. نه در کیفیت، نه در اهمیت شان و نه در هیچ پارامتر دیگری. دیروز همچون روز قبل اوضاع همین بود. فیلمیکه به نسبت برای جشنواره مناسب است و فیلمیکه هیچ نسبتی با جشنواره ندارد و نمیدانیم چرا باید به اکران در بیاید. ماهان حتی از فیلمینظیر لایههای دروغ نیز کم ارزش تر و بی کیفیت تر بود و این باعث شد تا منتقدان برای اولین بار سالن را ترک کنند و فقط به دست زدن و قهقهه کردن راضی نباشند.
"بیمادر" فقدان یک نکته بدیهی دیگر را نیز برای ما یادآوری میکند و آن نقطه نتیجهگیری است. "دسته دختران" هم در یک هدف خلاصه میشود و آن رساندن مهمات و کمک به خط است.
"بیمادر" یک فیلم کوتاه معمولی است که نتوانسته در قامت یک فیلم بلند کار کند. فیلم بلند ملزوماتی میخواهد که بیمادر فاقد آنهاست. اگر فیلم کوتاه میتواند براساس پتانسیل یک موقعیت ساخته و پرداخته شود و حاوی یک یا دو حادثه در آن موقعیت باشد؛ اما فیلم بلند باید این حوادث و گرهها را گسترش داده و شخصیتها را در راستای آن تعریف، در اصل اجبار قرار دهد و آنها را در آزمون و خطا بگذارد.
در سایه نوروز
گفتگو با محمد سعید معزالدین
رادیو گفتگو - نوروز 1400
برنامه «در سایه نوروز» رادیو گفتوگو با موضوع نوروز در پاکستان با محمد سعید معزالدین، کارشناس عالی روابط بین الملل فرهنگی و رایزن فرهنگی پیشین ایران در پاکستان به صورت تلفنی گفتگو کرد.
محمدسعید معزالدین با اشاره به دیرینگی نوروز گفت: نوروز هم بار فرهنگی و آیینی کهن قبل از اسلام دارد و هم با صحه گذاشتن اسلام بر این مسئله ای که پیوند دلهاست یک حالت معنوی و روحانی هم پیدا کرد.
معزالدین تاکید کرد: نوروز در ایران فرهنگی می تواند نقطه عطف مشترک رنگین کمان فرهنگ ها باشد. نوروز، مایه همنوایی، همدلی، همبستگی، تعامل و گفتگوی فرهنگ ها و تاکید بر همگرایی فرهنگی و پرهیز از واگرایی و اختلاف است. مهربانی با یکدیگر، همزیستی مسالمت آمیز آرزوی همه افراد بشراست و نوروز از این ظرفیت و زمینه برخوردار است.
معزالدین، کارشناس حوزه فرهنگی ، با اظهار به اینکه همه اجزای نوروز می تواند یک آیین مشترک فرهنگی و عبادی در طبیعت خداوند تلقی شود، تصریح کرد: جدای از ارتباط انسان ها با یکدیگر در مسئله اکوسیستم هم انس و آشتی با طبیعت بروز و ظهور دارد، به همه اقوام و ملل و مذاهب توصیه شده و حتی عبادت شمرده شده که به طبیعت احترام بگذارید.
وی با اشاره به اینکه از نوروز در پاکستان با عنوان «جشن بهاران» یاد می شود، بیان کرد: روح و جان نوروز از فقیرترین تا غنی ترین افراد جامعه را دربرگرفته و در همه پیکره اجتماع وجود داشته و دارد و همه را سرحال و شاداب می کند.
محمد سعید معزالدین به نحوه برگزاری نوروز در پاکستان اشاره و گفت: در پاکستان که متأثر از فرهنگ و تمدن ایرانی است و اشتراکات فرهنگی و تمدنی و تاریخی فراوانی با هم داریم از زمان های قدیم این مراسم بوده است. ما نمی توانیم گذشته پاکستان را از شبه قاره هند منفک کنیم. از دوره غزنویان این مراسم برگزار می شده و بر این مسئله تاکید داشتند و آیین های مختلفی را برگزار می کردند که به لحاظ زمان و اقتضائاتی که دارد، مختلف برگزار شده است ولی در همه، یک روح حاکم بوده و هست.
وی با اشاره به اینکه گل سرخ نمادی از آمدن بهار و سرسبزی و طراوت و تازگی در شبه قاره است، اظهار کرد: نوروز به نوعی بزرگداشت فرا رسیدن فصل شکفتن گل سرخ است و در نوروز گل سرخ را در قدح هایی از آب می ریزند که بوی خوش آن ماندگار می شود. در برخی مناطق نیز مرسوم است که در چهار گوشه خانه یا محل سکونت شان این آب را بپاشند که برای آنان ، یمن و برکت و شادابی می آورد.
محمد سعید معزالدین، کارشناس عالی روابط بین الملل فرهنگی به اشتراکات سنت های نوروزی ایران و پاکستان پرداخت و گفت: در پاکستان در آستانه جشن بهاران، مردم، خانه تکانی کرده و محیط زندگی شان را تمیز می کنند. همچنین لباس نو همانند ایرانی ها تهیه می کنند.
وی افزود: به لحاظ شرایط اقلیمی و جغرافیایی و قومی و آداب و رسوم با تفاوت هایی در شبه قاره برگزار می شود. مثلا در لاهور جشن بهاران برگزار می شود و بادکنک به هوا فرستاده می شود. حتی گردشگران برای این مراسم به لاهور می آیند. غذا و شیرینی های محلی و خانگی در منازل خود تهیه می کنند و در این ایام شادمانی عمومی همه را فرا می گیرد.
محمد سعید معزالدین یاد آور شد: در پاکستان حدود 25 درصد از جمعیت 210 میلیونی از پیروان اهل بیت (ع) هستند که گرایش بیشتری با فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی دارند و برخی از آیین ها را به رسم ایرانی ها برگزار می کنند و حتی سفره هفت سین آماده می کنند و دعای تحویل سال را می خوانند و به لحاظ عبادی و الهی هم ورود به بهار را مدنظر قرار می دهند.
خبرنگار : زهرا جودکی
http://radiogoftogoo.ir/NewsDetails/?m=170510&n=812980
حسین طاهری، تهیهکننده «سلمان فارسی» درباره رعایت پروتکلهای بهداشتی گفته است: «وضعیت سلامتی همه عوامل به صورت روزانه چک شده است و اکثر عوامل پرونده پزشکی دارند. کار با دقت و نظارت مرکز بهداشت و درمان سازمان صداوسیما در تهران، شهرکهای غزالی و نور و شاهرود پیش میرود. روزانه ۱۵۰۰ ماسک، دستکش و مواد ضدعفونیکننده بین عوامل توزیع میشود.» او تأکید کرده: «ساخت سریال «سلمان فارسی» با دقت خیلی زیاد ادامه دارد و پزشک مخصوص و بهداشت یار مقیم و ثابت سر صحنه حضور دارند.» علاوه بر این به گفته این تهیهکننده همه بازیگران و عوامل سریال بیمه کرونا هستند و شرایط به شدت کنترل میشود. رفتوآمدها توسط ماشینهای مجزا انجام شده و پروتکلهای بهداشتی در جابهجاییها رعایت میشود.
سریال «سلمان فارسی» به کارگردانی داود میرباقری از تولیدات مرکز سیما فیلم است که با نمایش ایران دوره ساسانی، بیزانس و حجاز به زندگی، زمانه و مهاجرت «سلمان فارسی» یار ایرانی پیامبر اسلام (ص) میپردازد. فیلمبرداری این سریال از زمستان سال گذشته در کویر شهداد کرمان و جزیره قشم آغاز شده بود. با فراگیر شدن ویروس کرونا، لوکیشنهای داخلی مانند شاهرود و شهرک سینمایی نور، جایگزین لوکیشنهای خارجی در ترکیه شد و سرانجام فیلمبرداری آن از دهم مرداد، از سر گرفته شد. بنا به پیشبینیهای صورتگرفته فیلمبرداری سریال «سلمان فارسی» حدود پنج سال طول میکشد و بازیگران ایرانی و خارجی از کشورهای یونان، مراکش، تونس و … در آن بازی خواهند کرد.
جمعی از مستندسازان و فعالان سینمای مستند با انتشار متنی ترور دانشمند هسته ای کشور شهید دکتر محسن فخری زاده را محکوم کردند.
در این متن با عنوان "جمعه غم انگیز و غروب ستاره سپهر دانش" آمده است:
به نام خدا
دلتنگی عصر جمعه، هفتم آذر ماه با غم سنگین از دست دادن دانشمندی وارسته توأمان شد. دست پلید ترور یک دانشمند هستهای کشور را به شهادت رساند و جهان را از نعمت وجود محسن فخریزاده، این مرد گمنام ولی سربلند محروم کرد.
اینک ما، جمعی از مستندسازان و اهالی سینمای مستند آمادهایم در محکومیت ترور این مرد بزرگ، راه علمی و تلاشهای او برای صلح را به دنیا بشناسانیم.
محمد علی فارسی، مرتضی شعبانی، وحید چاووش،سید سلیم غفوری، محسن یزدی، محمد حمیدی مقدم، مهدی همایونفر، مرتضی رزاق کریمی، حسین ترابی، حسن نقاشی، اصغر بختیاری، کامیار فاروقی، محمد شکیبانیا، جواد قارایی، مهدی مطهر، مرتضی پایه شناس، محسن اسلام زاده، مهدی شامحمدی، سجاد ایمانی، یاسر طالبی،محسن خان جهانی، فرزاد خوش دست، سید مانی میرصادقی، سیدمحمدمهدی طباطبائی نژاد، هادی آفریده،فتح الله امیری، کمیل سوهانی، سید محمد علی صدری نیا، آرش لاهوتی،سام کلانتری، امین قدمی، سید مازیار هاشمی،مهدی فارسی، پژمان لشکری پور، بابک بهداد، رضا فرهمند، داوود مرادیان، کتایون جهانگیری، وحید فرجی، سعید صادقی، مهدی بخشی مقدم، فرشاد اکتسابی،هادی حاجتمند، سید علیرضا حسینی، جمشید بیات ترک، محمدرضا امامقلی، محمد صادق اسماعیلی، ایمان گودرزی، شهرام میراب اقدم، عطا پناهی، مریم السادات مومن زاده، علیرضا قاسم خان، سیداحد میکائیل زاده، محمد مهدی خالقی، محسن سخا،مرتضی جذاب، مهدی چلانی، سید مهدی دزفولی،علی تک روستا، مصطفی حریری، اصغر احمد پور، مهدی جعفری، دری دقیقه رضایی، سید محسن طباطبایی پور،نیما عسگری، محمد احسانی، سید مسعود موسوی،محمدباقر شاهین، وحید فیروز، محمدرضا حافظی، محمدحسن یادگاری، یوسف جعفری،جواد موگویی، محمدامین نوروزی، محمد جواد رئیسی، حسین شمقدری، حسن شمشادی، مصطفی شوقی، حجت عدالت پناه، سید محمد خاتمی، ابوالقاسم ناصری، مصطفی فتاحی، حسن جعفری، احمد شریف زاده، وحید فراهانی، جابر مطهری زاده، امیرحسین خلیل زاده، احمدشفیعی، مرتضی اسفندیاری، احسان ناظم بکایی، محمدرضا دهستانی، محمدجواد رحیمی، میثم صبوحی، علی نیکبخت، محمد اسفندیاری، مهدیه محور، محسن علم الهدی، علی خسروی، اباذر صالحیان، میثم بابایی، یوسف سلیمی، محسن کوقان، سینا عودی، عبدالحسین بدرلو،سعید صفار، محسن کریمیان، آرمان قلی پور دشتکی، مهدی حکیمی، حسن قهرمانی، محمد صدری، محسن جهانی، هاشم مسعودی، محمد طیب، رضا کردلو، سعید الهی ، محمود اربابی، مجتبی احسانی، محمد صادق رمضانی مقدم، عادل معمارنیا، حسین روشنکار، داریوش غریب زاده، محمد مقدم، مینا مشهدی مهدی، مسعود زارعیان، حسین مدحت، سعید فرجی،علی اصغر رضایی، امیرهوشنگ دارایی، مجتبی شاهسوند، حمیدرضا علیخانی ، بیژن شعبانی، مهناز مظاهری،محمد علی عزیزی، یحیی ایل بیگی، حمیدرضا رحیمان، یونس راشدی و یاسر فریادرس."
ادبیات کودک و نوجوان،گفتگو با استاد محمد سعید معزالدین
به نام خدا
۱ – چه قالبی را برای خلق آثار ادبیات کودک برگزیدید ؟
قالب داستان ( بیشتر از مفاهیم و مضمون های واقعی و رئال و برخی برگرفته از موضوعات مرتبط با کودک که پرداخت و داستانی شده است) . قالب داستانی که به گونه غیرمستقیم مفاهیم را انتقال می دهد و قابلیت تبدیل به سناریو و فیلمنامه را نیز دارد . حتی می توان برای ساخت انیمیشن ( پویا نمایی ) استفاده کرد .
این قالب بر اساس تحقیق و پژوهش در حوزه تربیتی و شیوه تعامل پیشوایان با کودکان که به صورت عملی و یا غیر مستقیم و به دور از امر و نهی بوده ؛ همراه با محبت و ملایمت و در موقعیت خاص و مصداقی که بتوان آن را تعمیم داد مطرح شده است.
دلنوشته جمعی از سینماگران خطاب به شهید محسن فخریزاده
جمعی از سینماگران به ترور شهید محسن فخری زاده واکنش نشان دادند و متنی را با عنوان «خطاب به تویی که نمی شناختمت »منتشر کردند.
در متن بیانیه ای که به امضا هنرمندان سرشناسی رسیده آمده است :
به نام خدا
خطاب به تویی که نمی شناختمت
خبر ترور ناجوانمردانه ات را شنیدیم و افسوس خوردیم که چرا به قدر بدخواهان میهنمان تو را نمی شناختیم. کمی دیر شده ولی به پاس یک عمر تلاش علمی بی منت و بی نام و نشان برای اقتدار کشور عزیزمان ایران، به تو افتخار می کنیم.
اسامی هنرمندانی چون پرویزپرستویی، ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی، مجید مجیدی، همایون اسعدیان، منوچهر محمدی، منوچهر شاهسواری، مازیار میری، رضا میرکریمی، نرگس آبیار ، فرشته طائرپور، محمد مهدی عسگرپور، کامران ملکی ، رسول صدرعاملی، مجتبی راعی، محمد حسین حقیقی، حسن برزیده، محمد علی نجفی، حبیب احمد زاده، آتیلا پسیانی، فرهاد توحیدی، اکبر نبوی، فرهاد قائمیان، ایرج تقی پور، محمد داودی، عبدالحمید قدیریان، علی قائم مقامی، مهرداد فرید، نوید محمودی، بهمن اردلان، حافظ احمدی، محمد قاسمی ، محمد حسین مهدویان، مهدی فخیم زاده در انتهای این دل نوشته آمده است.
درخت زندگی
نقد فیلم مستند: سرزمین عسل
کارگردانها: لیوبو استفانف و تامارا کوتهوسکا. فیلمبردارها: فِیمی داوت و سمیر لیوما. طراح صدا: رعنا عید. آهنگساز: فولتین. با حضور: اعضای خانواده موراتووا (هاتیدزه و نظیفه) و خانواده سام (حسین، لیوتیهوه، مصطفی، مظفر، ولی، علی، گمزه، لیوتویش). محصول ۲۰۱۹ مقدونیه.
آنچه باعث میشود سرزمین عسل دستکم در نگاه نخست چندان غافلگیرکننده و تاثیرگذار جلوه نکند شباهت عجیب و آشکار آن به فیلمهای مرتبط با حال و هوای روستاییِ خودمان، و در راس آنها مستند دلبند (یاسر طالبی) است. فیلمی درباره زندگی سنتی و عجیب یک پیرزن تنها در دل جنگلهای شمال ایران که چند سال پیش تا در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت. در سرزمین عسل با برشهایی از زندگی سختکوشانه هاتیدزه موراتووا روبهروییم؛ پیردختری که به زنبورداریِ سنتی مشغول است و همراه با مادر معلول و بیمارش در یکی از دورافتادهترین روستاهای مقدونیه زندگی میکند؛ روستای بکر و محرومی که جاده آسفالت، آب آشامیدنی و برق ندارد. (تنها نشانه ارتباط هاتیدزه با دنیای مدرن یک رادیوی ترانزیستوریِ مستعمل و قدیمیست که برای دریافت سیگنالهای صوتی به آنتن بلندی نیاز دارد!) شغل هاتیدزه ایجاب میکند جدا از کندوهایی که در روستا برای اِسکان زنبورها ایجاد کرده، در دل کوههای اطراف محل زندگی خود نیز به دنبال عسلهای وحشی و طبیعی باشد؛ و پس از استخراج آنها، شیشههای عسلِ ناب را پیاده برای فروش به نزدیکترین شهر (در بیست کیلومتری محل زندگی خود) برساند.
این فیلم گویا بیش از سه سال صرف فیلمبرداریاش شده و همزمانِ سه جایزه (بهترین فیلم، جایزه ویژه هیات داوران و بهترین فیلمبرداری) را گرفته و در واپسین دوره جشنواره ساندنس (۲۰۱۹) به عنوان مستندی بحثانگیز مطرح شده است.
در سرزمین عسل با بخشهایی از سبک زندگی آدمهای غریبی مواجهیم. نقطهعطف زندگی هاتیدزه و مادرش زمانی رقم میخورَد که اعضای یک خانواده فاقد دلبستگی به ریشهها که در ضمن، علاقهای به رعایت قوانین محیط زیست و منابع طبیعی منطقه ندارند، به همسایگی آنها نقل مکان میکنند. مهمانهای ناخواندهای که ظاهراً به نوعی گویشِ کهنِ تُرکی سخن میگویند و با آمدنشان جدا از تخریب محیط زیستِ بکر و طبیعی آن منطقه، تنهایی و نظم روزمره زندگی هاتیدزه و نظیفه موراتووا را نیز به هم میریزند... با قطع تنه درخت قطوری که محل زندگی یکی از وحشیترین کندوهای طبیعیِ روستاست، اِعمال خشونت نسبت به برخی حیوانها؛ و مهمتر از همه آتش زدن سروهای کوهی، آنهم در بالای تپه و کنار سایر درختچههای زنده که در نهایت به عصبانیت و اعتراض بیپاسخ هاتیدزه منجر میشود.
اتفاقاً همین بخشها باعث شده فیلم گاهی از موضوع اصلی خود دور شود و به نکتههایی بپردازد که ربط چندانی به زندگی هاتیدزه و مادرش ندارد. لحظههایی نظیر کمک پسربچه همسایه بغلی به زایمان یکی از گاوها، شیر دوشیدن او، گزیدگی افراد توسط زنبورها، شیطنت کودکانه بچهها با پمپ دودزا (وسیلهای که برای محافظت زنبوردارها به کار میرود)، شستوشوی لباسها و آبتنی در رودخانه، چیدن بلالها و البته حضور در مشاجرات همسایه بغلی که در مواردی فقط به طولانی شدن مدت زمان هشتاد و شش دقیقهایِ فیلم کمک کردهاند.
ماجرای اصلی فیلم البته زندگیِ کموبیش باورنکردنیِ هاتیدزه و سختکوشی مثالزدنی او برای مراقبت و پرستاری از مادرش (نظیفه) است؛ پیرزنی که در مقابل پیشنهاد دخترش برای آفتاب گرفتن در خارج از خانه، خود را «تنه یک درخت» معرفی میکند که هاتیدزه «توانایی بیرون بردن آن» را ندارد. و شاید بتوان گفت این، زیباترین تعبیر از این درخت کهنسال و فرتوت زندگیست که در خاک زادگاهی کهن ریشه دارد و میوه زندگیاش (هاتیدزه) تصویری از گذشتههای خود اوست.
در یکی دیگر از فصلهای فیلم و از لابهلای گپهای هاتیدزه و مادرش درمییابیم او با وجود عادت به نوعی زندگی تلخ و محنتبار (همجواری با مادری بیمار و معلول) همچنان رویای ازدواج و دور شدن از روستا (برای آغاز یک زندگی تازه) را در سر میپروراند. از این نظر میتوان گفت تلخترین بخش این حرفها توصیه مادر به خوشرفتاری و محبت با شریک زندگی و سرپرست خانوادگی او آنهم در آینده است! حال آن که احتمالاً خودش بهتر از هرکس دیگری میداند تحقق چنین آرزویی، آنهم در سن و سال هاتیدزه و میزان تراکم جمعیت در موقعیت جغرافیایی محل زندگی او اگر ناممکن نباشد، دستکم بسیار دشوار و سخت است. خود هاتیدزه هم در برش دیگری از فیلم، این نکته را – البته به لحنی دیگر – به زبان میآورد و در پاسخ به پسر نوجوان همسایه که از او میپرسد: «چرا از اینجا نمیری؟» میگوید: «اگه یه پسر مثل تو پیدا میکردم ماجرا فرق میکرد.»
در یک نگاه کلی، مهمترین نکته قابل ذکر در ساختار سرزمین عسل لحن دوپاره این فیلم از نظر کارگردانی است. شکلی از روایت ماجرا در دل ضبط لحظههای مستندِ محض که در اغلب سکانسهای حضور هاتیدزه و مادرش (در خانه) با نوعی خویشتنداری و مشاهدهگری – با فاصله – روبهرو است اما در سایر بخشها به لحن مستندهای گزارشی رو میآوَرَد و به تصحیح کادر (در لحظه فیلمبرداری) و حتی ثبت سایه فیلمبردار (در لحظه چرخش به دورِ یکی از گاوهای حاضر در طویله) رضایت میدهد. نکتهای که به نظر میرسد احتمالاً ریشه در نوع نگاه و سلیقههای متفاوت کارگردانهای فیلم داشته است. البته خوشبختانه این رویه، تاثیری در کاربرد اکستریم لانگشاتهای فیلم و نماهای عمومی و زیبای سرزمین عسل نداشته است. تصویرهای مسحورکنندهای که شخصیت اصلی فیلم را همچون ذرهای در قلب طبیعت بکر شمال کشور مقدونیه به نمایش میگذارد.
لایه بعدی فیلم که متاسفانه بجز یکی دو نمای بیتاکید، چندان مورد پرورش قرار نگرفته، سبکباریِ هاتیدزه در قبال گذر توقفناپذیر عمر و مخالفت نکردن او با نوعی زندگیِ بدوی و به دور از امکانات مدرن و روزمره است که به نوعی از او یک شهروند بیتکرار ساخته. یک روستاییِ شاید بتوان گفت بدون گذشته که به تعبیر زیبای سهراب سپهری، به «آبتنی کردن در حوضچه اکنون» رضایت داده است. شکلی از یک سرباز متعصب، بیفرمانده و آتش به اختیار که نمایش کلاهخودهای نصب شده روی کندوهای دستسازِ روستایی (کلاهخودهایی که شاید از زمان جنگ جهانی دوم در روستا باقی مانده باشند) اشارهای تلویحی و زیرکانه به این وجه از روحیه اوست. از این زاویه میتوان گفت مهمترین بخشهای مستند مورد بحث، نماهاییست که شخصیت اصلی فیلم را در حال تیمارداری از مادر پیر خود نشان میدهد. لحظههایی که آن دو را در حال تجربه نوع غریبی از زندگی (در زیر نور شمع یا چراغ گردسوز) نشان میدهد؛ و به احتمال قوی بهترین دلیل برای اعطای جایزه بهترین فیلمبرداری به این فیلم بوده است.
ساخت سریال حضرت معصومه سلام الله علیها
جواد افشار کارگردان و نویسنده سریال حضرت معصومه (س) درباره آخرین روند پیش روی پروژه حضرت معصومه (س) گفت: در حال حاضر من به همراه حمید رسول پور مشغول نگارش قسمت های پایانی سریال هستیم و فکر میکنم تا پایان سال نگارش فیلمنامه به اتمام برسد تا در سال ۱۴۰۰ برای پیش تولید و تولید سریال آماده شویم .
همچنین مجتبی امینی تهیه کننده سریال حضرت معصومه (س) از انعقاد قرارداد با مرکز سیما فیلم برای تولید این پروژه در رده الف ویژه خبر داد.
گفتنی است: سریال حضرت معصومه (س) به کارگردانی جواد افشار، تهیه کنندگی مجتبی امینی و نویسندگی مشترک جواد افشار و حمید رسول پور روایت گر زندگی حضرت معصومه (س) است که در سی قسمت در حال نگارش است.
بزرگان تئاتر در رسانه ملی
جمعی از پیشکسوتان، استادان و هنرمندان رشته تئاتر در نشستی صمیمی با رئیس سازمان صدا و سیما، مشکلات و دیدگاههای خود را درباره تئاتر و تئاتر تلویزیونی بیان کردند.
به گزارش واحد مرکزی خبر ضرورت راهاندازی و تشکیل گروه تئاتر در شبکههای رادیویی و تلویزیونی استانی و ملی، تولید تئاترهای تلویزیونی مردمپسند، استفاده بیشتر از هنرمندان رشته تئاتر و تهیهکنندههای باتجربه در تئاترهای تلویزیونی، اختصاص امکانات و استودیوهای تلویزیونی برای تولید برنامههای تئاتر، تغییر نگاه مدیران صدا و سیما به مقوله نمایش، تبلیغ تئاتر در تلویزیون، تعریف اهداف و سیاستهای رسانه ملی در این حوزه، مشخص شدن جایگاه نمایش ملی و معرفی تئاتر دنیا از تلویزیون، توجه به تئاتر کودک و عروسکی برای کودکان و بزرگسالان، حمایت تصویری از تئاتر صحنهای، برپایی جشن تئاتر برای آثار فاخر این رشته مانند جشن سیما، پرداختن به تاریخ تئاتر با حضور بزرگان این رشته در برنامههای رسانه ملی و توجه به نویسندگی در تئاتر از جمله خواستههای اهالی تئاتر از رئیس رسانه ملی بود.
مصطفی کمالپورتراب در حاشیه انتشار آخرین کتابش به پرسشهای خبرنگار تسنیم پاسخ داد. او در این مصاحبه معتقد است که موسیقی متعالی بشر را به خداوند میرساند.
مصطفی کمالپورتراب، از استادان و مدرسان موسیقی بود که بسیاری از چهرههای موسیقی در ایران خود را وامدارِ آموزههای او میدانند. پورتراب به نوعی استاد همه کسانی بوده که امروز برای خودشان نام و نشانی دارند و استادی شدهاند. انتشار خبر درگذشت استاد پورتراب بسیاری را متأثر کرد و برخی هم با نوشتن یادداشتهایی احساس خود را درباره این مدرس موسیقی بیان کردند.
قرار است پیکر مصطفی کمال پورتراب روز جمعه چهارم تیرماه ساعت 9 صبح از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع شود.
پورتراب که در ماههای اخیر در تنهایی و با مراقبتهای الیاس صدری(یکی از شاگردانش) زندگی میکرد، آخرین فعالیت رسمیاش انتشار کتاب «شیوه اجرای تقسیمات ناهمگون زمانی دست راست و چپ در ساز پیانو» بود که مراسم رونمایی از این کتاب یکشنبه 4 بهمن 1394 در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد. در پایان این مراسم بود که گفتوگویی کوتاه با استاد پورتراب داشتیم و چند سوال کوتاه را با او در میان گذاشتیم. پاسخهای استاد پورتراب میتواند راهگشایی مناسب برای دانشجویان موسیقی باشد.
این گفتوگو در تاریخ 4 بهمن 1394 در حوزه هنری گرفته شده و اکنون برای نخستین بار منتشر میشود.
تسنیم: امروز شاهد رونمایی از کتاب شما بودیم. درباره این کتاب برایمان بگویید که نوشتن و انتشارش چقدر طول کشید؟
حدود 4 ماه طول کشید. نوشتن این کتاب برای من که مشکل نبود چرا که این شیوه را خودم ابداع کردم و در این کتاب گزارشی برای چگونگی رسیدن به این روش نوشتم.
تسنیم: اوضاع موسیقی ایرانی را چطور میبینید. برخی میگوید اوضاع خوب است و هیچ مشکلی نیست و برخی هم میگویند موسیقی ایرانی اوضاع خوبی ندارد و رو به زوال است.
یکی از نظر آموزش و دیگری از نظر تحقیق و کتاب نوشتن است. امروز کمتر کسی پیدا میشود که بتواند کتابی بنویسد که پایه علمی داشته باشد، اصلاً حوصلهاش را هم ندارند. اوضاع فروش کتاب هم چندان خوب نیست و شنیدهام که مردم چندان کتاب نمیخرند. بنابراین از نظر کتابهای با ارزش علمی در مضیقهایم. از نظر آموزشی هم باید بگویم برخی از دانشجویان بعد از تحصیل در دانشگاه متوجه میشوند که بسیاری از آموزههایشان اشتباه بوده است. میخواهم بگویم کسانی که در دانشگاهها درس میدهند اغلبشان بیسوادند و باید فکری به حال این اوضاع کرد.
الان هم برخیها از پیشرفت موسیقی جلوگیری میکنند. در چند گذشته که سوار تاکسی شدهام میبینم که رانندگان تاکسی برای فرار از شلوغیهای شهر به موسیقی پناه بردهاند، یعنی مشکلات خیابونها و شلوغی و ترافیک را با موسیقی حل کردهاند. موسیقی غذای روح است، منتها موسیقی مبتذل و موسیقی متعالی داریم. من از کسانی هستم که دنبال موسیقی متعالی بودم و در بیت رهبری تنها کسی بودم که با علمایی که از قم آمده بودند مباحثه کردم و به آنان ثابت کردم که موسیقی متعالی برای مردم واجب است؛ وگرنه قرار بود موسیقی را از رادیو و تلویزیون حذف کنند و من باعث شدم جلوی این کار گرفته شود. صحبتهای من ضبط شده بود و بعد از این که مقام رهبری شنیده بود و ایشان به من دستور دادند که حرفهایم را بر روی کاغذ بیاورم که من هم این کار را کردم و برایشان فرستادم. مسئله حرمت و حلیت در نظام جمهوری اسلامی ایران همان چیزی است که من با آن آقایان مطرح کردم و دیگر نتوانستند ثابت کنند که موسیقی حرام است.
تسنیم: چرا موسیقی بلاتکلیف است و حلال و حرام بودنش چندان مشخص نیست.
برای این که هر کسی عقیده خودش را تحمیل میکند. مخصوصاً که در شهرستانها شنیدهام که عدهای جلوی کار هنرمندان را میگیرند. البته گفتم که موسیقی دو قسمت است؛ موسیقی متعالی و موسیقی مبتذل. من با موسیقی مبتذل به کلی مخالفم و مردم را منحرف میکند. این موسیقی متعالی است که بشر را به خداوند میرساند.
پوران درخشنده از «هیس!دخترها فریاد نمی زنند« گفت
این برنامه هفت، اختصاص به معرفی فیلم سینمایی «هیس دخترها فریاد نمی زنند» داشت و میزگرد این برنامه نیز با حضور مهدی فخیم زاده و علیرضا رئیسیان برگزار شد
حامد بهداد در هفت
«هيچ كجا هيچ كس» و «فرزند چهارم»
برنامه سینمایی هفت شب گذشته 25 مرداد ماه مهمان حامد بهداد بازیگر سینمای ایران بود. همچنین گفتگو با وحید موسائیان کارگردان فیلم سینمایی"فرزند چهارم"، گفتگو با ابراهیم شیبانی و حسن کلامی کارگردان و تهیه کننده فیلم سینمایی"هیچ کجا، هیچ کس" نیز از دیگر بخش های برنامه شب گذشته بودند. میزگرد برنامه نیز به بحث سینما و چشم انداز اختصاص داشت که مهدی کرم پور و پرویز شیخ طادی کارشناسان این بخش بودند.
سخنان مجید مجیدی درباره
فیلم محمد رسول الله صلی الله علیه و آله
دیدار هنرمندان و نویسندگان با روحانی
گفتوگوی «مصطفی زمانی»
و نقد «آسمان زرد کم عمق» روی میزهفت
بزرگداشت علی حاتمی
هزاردستان آلبوم هنرمندان یک نسل
بزرگداشت علی حاتمی با حضور علی نصیریان، شهلا ریاحی، سهیل محمودی، امین تارخ، ناصر چشمآذر، منوچهر اسماعیلی دوبلور، محمدرضا اصلانی، شهلا ریاحی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان برگزار شد.
فیلم محمد (ص) مجید مجیدی
مجیدی 7 سال پیش، بنای ساخت فیلم محمد(ص) را نهاد. پس از نگارش فیلمنامهای در 200 سکانس،مراحل پیشتولید انجام شد و فیلم در خرداد 1390 پروانه ساخت گرفت.
نیکی کریمی در سرزمین کهن
نیکی کریمی که به تازگی بازی در فیلم سینمایی«تمشک» منوچهر هادی را به پایان رسانده است، این روزها مشغول نقش آفرینی در اولین تجربه سریالی خود با عنوان «سرزمین کهن» به کارگردانی کمال تبریزی است.
رضاصادقی:
مداحی، بزرگترین افتخار زندگیام است.
رضا صادقی که همه ساله همزمان با ایام سوگواری محرم راهی بندرعباس میشود و برای امام حسین(ع) مداحی میکند، در این باره گفت: بدون لحظهای درنگ میگویم که مدیحهسرایی اباعبدالله، بزرگترین افتخار زندگی 35 ساله رضا صادقی است.
سرگذشت و سرنوشت پروژه جنجالی لاله
هفت در برنامه 10 آبان 92 میزبان دو نفر ازمنتقدین سینمای ایران ،
دبیرجشنواره بین المللی فیلم رشد و کارگردان فیلم لاله بود.
سرنوشت گزارش یک جشن و کلاه کاسکت حاتمی کیا
تجربه تلخ ابراهیم حاتمیکیا در «گزارش یک جشن» پروژهای که قرار بود«آژانس شیشهای» را تکرار کند، هنوز فرصت نمایش جمعی پیدا نکرده است.