حسین طاهری، تهیهکننده «سلمان فارسی» درباره رعایت پروتکلهای بهداشتی گفته است: «وضعیت سلامتی همه عوامل به صورت روزانه چک شده است و اکثر عوامل پرونده پزشکی دارند. کار با دقت و نظارت مرکز بهداشت و درمان سازمان صداوسیما در تهران، شهرکهای غزالی و نور و شاهرود پیش میرود. روزانه ۱۵۰۰ ماسک، دستکش و مواد ضدعفونیکننده بین عوامل توزیع میشود.» او تأکید کرده: «ساخت سریال «سلمان فارسی» با دقت خیلی زیاد ادامه دارد و پزشک مخصوص و بهداشت یار مقیم و ثابت سر صحنه حضور دارند.» علاوه بر این به گفته این تهیهکننده همه بازیگران و عوامل سریال بیمه کرونا هستند و شرایط به شدت کنترل میشود. رفتوآمدها توسط ماشینهای مجزا انجام شده و پروتکلهای بهداشتی در جابهجاییها رعایت میشود.
سریال «سلمان فارسی» به کارگردانی داود میرباقری از تولیدات مرکز سیما فیلم است که با نمایش ایران دوره ساسانی، بیزانس و حجاز به زندگی، زمانه و مهاجرت «سلمان فارسی» یار ایرانی پیامبر اسلام (ص) میپردازد. فیلمبرداری این سریال از زمستان سال گذشته در کویر شهداد کرمان و جزیره قشم آغاز شده بود. با فراگیر شدن ویروس کرونا، لوکیشنهای داخلی مانند شاهرود و شهرک سینمایی نور، جایگزین لوکیشنهای خارجی در ترکیه شد و سرانجام فیلمبرداری آن از دهم مرداد، از سر گرفته شد. بنا به پیشبینیهای صورتگرفته فیلمبرداری سریال «سلمان فارسی» حدود پنج سال طول میکشد و بازیگران ایرانی و خارجی از کشورهای یونان، مراکش، تونس و … در آن بازی خواهند کرد.
جمعی از مستندسازان و فعالان سینمای مستند با انتشار متنی ترور دانشمند هسته ای کشور شهید دکتر محسن فخری زاده را محکوم کردند.
در این متن با عنوان "جمعه غم انگیز و غروب ستاره سپهر دانش" آمده است:
به نام خدا
دلتنگی عصر جمعه، هفتم آذر ماه با غم سنگین از دست دادن دانشمندی وارسته توأمان شد. دست پلید ترور یک دانشمند هستهای کشور را به شهادت رساند و جهان را از نعمت وجود محسن فخریزاده، این مرد گمنام ولی سربلند محروم کرد.
اینک ما، جمعی از مستندسازان و اهالی سینمای مستند آمادهایم در محکومیت ترور این مرد بزرگ، راه علمی و تلاشهای او برای صلح را به دنیا بشناسانیم.
محمد علی فارسی، مرتضی شعبانی، وحید چاووش،سید سلیم غفوری، محسن یزدی، محمد حمیدی مقدم، مهدی همایونفر، مرتضی رزاق کریمی، حسین ترابی، حسن نقاشی، اصغر بختیاری، کامیار فاروقی، محمد شکیبانیا، جواد قارایی، مهدی مطهر، مرتضی پایه شناس، محسن اسلام زاده، مهدی شامحمدی، سجاد ایمانی، یاسر طالبی،محسن خان جهانی، فرزاد خوش دست، سید مانی میرصادقی، سیدمحمدمهدی طباطبائی نژاد، هادی آفریده،فتح الله امیری، کمیل سوهانی، سید محمد علی صدری نیا، آرش لاهوتی،سام کلانتری، امین قدمی، سید مازیار هاشمی،مهدی فارسی، پژمان لشکری پور، بابک بهداد، رضا فرهمند، داوود مرادیان، کتایون جهانگیری، وحید فرجی، سعید صادقی، مهدی بخشی مقدم، فرشاد اکتسابی،هادی حاجتمند، سید علیرضا حسینی، جمشید بیات ترک، محمدرضا امامقلی، محمد صادق اسماعیلی، ایمان گودرزی، شهرام میراب اقدم، عطا پناهی، مریم السادات مومن زاده، علیرضا قاسم خان، سیداحد میکائیل زاده، محمد مهدی خالقی، محسن سخا،مرتضی جذاب، مهدی چلانی، سید مهدی دزفولی،علی تک روستا، مصطفی حریری، اصغر احمد پور، مهدی جعفری، دری دقیقه رضایی، سید محسن طباطبایی پور،نیما عسگری، محمد احسانی، سید مسعود موسوی،محمدباقر شاهین، وحید فیروز، محمدرضا حافظی، محمدحسن یادگاری، یوسف جعفری،جواد موگویی، محمدامین نوروزی، محمد جواد رئیسی، حسین شمقدری، حسن شمشادی، مصطفی شوقی، حجت عدالت پناه، سید محمد خاتمی، ابوالقاسم ناصری، مصطفی فتاحی، حسن جعفری، احمد شریف زاده، وحید فراهانی، جابر مطهری زاده، امیرحسین خلیل زاده، احمدشفیعی، مرتضی اسفندیاری، احسان ناظم بکایی، محمدرضا دهستانی، محمدجواد رحیمی، میثم صبوحی، علی نیکبخت، محمد اسفندیاری، مهدیه محور، محسن علم الهدی، علی خسروی، اباذر صالحیان، میثم بابایی، یوسف سلیمی، محسن کوقان، سینا عودی، عبدالحسین بدرلو،سعید صفار، محسن کریمیان، آرمان قلی پور دشتکی، مهدی حکیمی، حسن قهرمانی، محمد صدری، محسن جهانی، هاشم مسعودی، محمد طیب، رضا کردلو، سعید الهی ، محمود اربابی، مجتبی احسانی، محمد صادق رمضانی مقدم، عادل معمارنیا، حسین روشنکار، داریوش غریب زاده، محمد مقدم، مینا مشهدی مهدی، مسعود زارعیان، حسین مدحت، سعید فرجی،علی اصغر رضایی، امیرهوشنگ دارایی، مجتبی شاهسوند، حمیدرضا علیخانی ، بیژن شعبانی، مهناز مظاهری،محمد علی عزیزی، یحیی ایل بیگی، حمیدرضا رحیمان، یونس راشدی و یاسر فریادرس."
ادبیات کودک و نوجوان،گفتگو با استاد محمد سعید معزالدین
به نام خدا
۱ – چه قالبی را برای خلق آثار ادبیات کودک برگزیدید ؟
قالب داستان ( بیشتر از مفاهیم و مضمون های واقعی و رئال و برخی برگرفته از موضوعات مرتبط با کودک که پرداخت و داستانی شده است) . قالب داستانی که به گونه غیرمستقیم مفاهیم را انتقال می دهد و قابلیت تبدیل به سناریو و فیلمنامه را نیز دارد . حتی می توان برای ساخت انیمیشن ( پویا نمایی ) استفاده کرد .
این قالب بر اساس تحقیق و پژوهش در حوزه تربیتی و شیوه تعامل پیشوایان با کودکان که به صورت عملی و یا غیر مستقیم و به دور از امر و نهی بوده ؛ همراه با محبت و ملایمت و در موقعیت خاص و مصداقی که بتوان آن را تعمیم داد مطرح شده است.
دلنوشته جمعی از سینماگران خطاب به شهید محسن فخریزاده
جمعی از سینماگران به ترور شهید محسن فخری زاده واکنش نشان دادند و متنی را با عنوان «خطاب به تویی که نمی شناختمت »منتشر کردند.
در متن بیانیه ای که به امضا هنرمندان سرشناسی رسیده آمده است :
به نام خدا
خطاب به تویی که نمی شناختمت
خبر ترور ناجوانمردانه ات را شنیدیم و افسوس خوردیم که چرا به قدر بدخواهان میهنمان تو را نمی شناختیم. کمی دیر شده ولی به پاس یک عمر تلاش علمی بی منت و بی نام و نشان برای اقتدار کشور عزیزمان ایران، به تو افتخار می کنیم.
اسامی هنرمندانی چون پرویزپرستویی، ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی، مجید مجیدی، همایون اسعدیان، منوچهر محمدی، منوچهر شاهسواری، مازیار میری، رضا میرکریمی، نرگس آبیار ، فرشته طائرپور، محمد مهدی عسگرپور، کامران ملکی ، رسول صدرعاملی، مجتبی راعی، محمد حسین حقیقی، حسن برزیده، محمد علی نجفی، حبیب احمد زاده، آتیلا پسیانی، فرهاد توحیدی، اکبر نبوی، فرهاد قائمیان، ایرج تقی پور، محمد داودی، عبدالحمید قدیریان، علی قائم مقامی، مهرداد فرید، نوید محمودی، بهمن اردلان، حافظ احمدی، محمد قاسمی ، محمد حسین مهدویان، مهدی فخیم زاده در انتهای این دل نوشته آمده است.
درخت زندگی
نقد فیلم مستند: سرزمین عسل
کارگردانها: لیوبو استفانف و تامارا کوتهوسکا. فیلمبردارها: فِیمی داوت و سمیر لیوما. طراح صدا: رعنا عید. آهنگساز: فولتین. با حضور: اعضای خانواده موراتووا (هاتیدزه و نظیفه) و خانواده سام (حسین، لیوتیهوه، مصطفی، مظفر، ولی، علی، گمزه، لیوتویش). محصول ۲۰۱۹ مقدونیه.
آنچه باعث میشود سرزمین عسل دستکم در نگاه نخست چندان غافلگیرکننده و تاثیرگذار جلوه نکند شباهت عجیب و آشکار آن به فیلمهای مرتبط با حال و هوای روستاییِ خودمان، و در راس آنها مستند دلبند (یاسر طالبی) است. فیلمی درباره زندگی سنتی و عجیب یک پیرزن تنها در دل جنگلهای شمال ایران که چند سال پیش تا در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت. در سرزمین عسل با برشهایی از زندگی سختکوشانه هاتیدزه موراتووا روبهروییم؛ پیردختری که به زنبورداریِ سنتی مشغول است و همراه با مادر معلول و بیمارش در یکی از دورافتادهترین روستاهای مقدونیه زندگی میکند؛ روستای بکر و محرومی که جاده آسفالت، آب آشامیدنی و برق ندارد. (تنها نشانه ارتباط هاتیدزه با دنیای مدرن یک رادیوی ترانزیستوریِ مستعمل و قدیمیست که برای دریافت سیگنالهای صوتی به آنتن بلندی نیاز دارد!) شغل هاتیدزه ایجاب میکند جدا از کندوهایی که در روستا برای اِسکان زنبورها ایجاد کرده، در دل کوههای اطراف محل زندگی خود نیز به دنبال عسلهای وحشی و طبیعی باشد؛ و پس از استخراج آنها، شیشههای عسلِ ناب را پیاده برای فروش به نزدیکترین شهر (در بیست کیلومتری محل زندگی خود) برساند.
این فیلم گویا بیش از سه سال صرف فیلمبرداریاش شده و همزمانِ سه جایزه (بهترین فیلم، جایزه ویژه هیات داوران و بهترین فیلمبرداری) را گرفته و در واپسین دوره جشنواره ساندنس (۲۰۱۹) به عنوان مستندی بحثانگیز مطرح شده است.
در سرزمین عسل با بخشهایی از سبک زندگی آدمهای غریبی مواجهیم. نقطهعطف زندگی هاتیدزه و مادرش زمانی رقم میخورَد که اعضای یک خانواده فاقد دلبستگی به ریشهها که در ضمن، علاقهای به رعایت قوانین محیط زیست و منابع طبیعی منطقه ندارند، به همسایگی آنها نقل مکان میکنند. مهمانهای ناخواندهای که ظاهراً به نوعی گویشِ کهنِ تُرکی سخن میگویند و با آمدنشان جدا از تخریب محیط زیستِ بکر و طبیعی آن منطقه، تنهایی و نظم روزمره زندگی هاتیدزه و نظیفه موراتووا را نیز به هم میریزند... با قطع تنه درخت قطوری که محل زندگی یکی از وحشیترین کندوهای طبیعیِ روستاست، اِعمال خشونت نسبت به برخی حیوانها؛ و مهمتر از همه آتش زدن سروهای کوهی، آنهم در بالای تپه و کنار سایر درختچههای زنده که در نهایت به عصبانیت و اعتراض بیپاسخ هاتیدزه منجر میشود.
اتفاقاً همین بخشها باعث شده فیلم گاهی از موضوع اصلی خود دور شود و به نکتههایی بپردازد که ربط چندانی به زندگی هاتیدزه و مادرش ندارد. لحظههایی نظیر کمک پسربچه همسایه بغلی به زایمان یکی از گاوها، شیر دوشیدن او، گزیدگی افراد توسط زنبورها، شیطنت کودکانه بچهها با پمپ دودزا (وسیلهای که برای محافظت زنبوردارها به کار میرود)، شستوشوی لباسها و آبتنی در رودخانه، چیدن بلالها و البته حضور در مشاجرات همسایه بغلی که در مواردی فقط به طولانی شدن مدت زمان هشتاد و شش دقیقهایِ فیلم کمک کردهاند.
ماجرای اصلی فیلم البته زندگیِ کموبیش باورنکردنیِ هاتیدزه و سختکوشی مثالزدنی او برای مراقبت و پرستاری از مادرش (نظیفه) است؛ پیرزنی که در مقابل پیشنهاد دخترش برای آفتاب گرفتن در خارج از خانه، خود را «تنه یک درخت» معرفی میکند که هاتیدزه «توانایی بیرون بردن آن» را ندارد. و شاید بتوان گفت این، زیباترین تعبیر از این درخت کهنسال و فرتوت زندگیست که در خاک زادگاهی کهن ریشه دارد و میوه زندگیاش (هاتیدزه) تصویری از گذشتههای خود اوست.
در یکی دیگر از فصلهای فیلم و از لابهلای گپهای هاتیدزه و مادرش درمییابیم او با وجود عادت به نوعی زندگی تلخ و محنتبار (همجواری با مادری بیمار و معلول) همچنان رویای ازدواج و دور شدن از روستا (برای آغاز یک زندگی تازه) را در سر میپروراند. از این نظر میتوان گفت تلخترین بخش این حرفها توصیه مادر به خوشرفتاری و محبت با شریک زندگی و سرپرست خانوادگی او آنهم در آینده است! حال آن که احتمالاً خودش بهتر از هرکس دیگری میداند تحقق چنین آرزویی، آنهم در سن و سال هاتیدزه و میزان تراکم جمعیت در موقعیت جغرافیایی محل زندگی او اگر ناممکن نباشد، دستکم بسیار دشوار و سخت است. خود هاتیدزه هم در برش دیگری از فیلم، این نکته را – البته به لحنی دیگر – به زبان میآورد و در پاسخ به پسر نوجوان همسایه که از او میپرسد: «چرا از اینجا نمیری؟» میگوید: «اگه یه پسر مثل تو پیدا میکردم ماجرا فرق میکرد.»
در یک نگاه کلی، مهمترین نکته قابل ذکر در ساختار سرزمین عسل لحن دوپاره این فیلم از نظر کارگردانی است. شکلی از روایت ماجرا در دل ضبط لحظههای مستندِ محض که در اغلب سکانسهای حضور هاتیدزه و مادرش (در خانه) با نوعی خویشتنداری و مشاهدهگری – با فاصله – روبهرو است اما در سایر بخشها به لحن مستندهای گزارشی رو میآوَرَد و به تصحیح کادر (در لحظه فیلمبرداری) و حتی ثبت سایه فیلمبردار (در لحظه چرخش به دورِ یکی از گاوهای حاضر در طویله) رضایت میدهد. نکتهای که به نظر میرسد احتمالاً ریشه در نوع نگاه و سلیقههای متفاوت کارگردانهای فیلم داشته است. البته خوشبختانه این رویه، تاثیری در کاربرد اکستریم لانگشاتهای فیلم و نماهای عمومی و زیبای سرزمین عسل نداشته است. تصویرهای مسحورکنندهای که شخصیت اصلی فیلم را همچون ذرهای در قلب طبیعت بکر شمال کشور مقدونیه به نمایش میگذارد.
لایه بعدی فیلم که متاسفانه بجز یکی دو نمای بیتاکید، چندان مورد پرورش قرار نگرفته، سبکباریِ هاتیدزه در قبال گذر توقفناپذیر عمر و مخالفت نکردن او با نوعی زندگیِ بدوی و به دور از امکانات مدرن و روزمره است که به نوعی از او یک شهروند بیتکرار ساخته. یک روستاییِ شاید بتوان گفت بدون گذشته که به تعبیر زیبای سهراب سپهری، به «آبتنی کردن در حوضچه اکنون» رضایت داده است. شکلی از یک سرباز متعصب، بیفرمانده و آتش به اختیار که نمایش کلاهخودهای نصب شده روی کندوهای دستسازِ روستایی (کلاهخودهایی که شاید از زمان جنگ جهانی دوم در روستا باقی مانده باشند) اشارهای تلویحی و زیرکانه به این وجه از روحیه اوست. از این زاویه میتوان گفت مهمترین بخشهای مستند مورد بحث، نماهاییست که شخصیت اصلی فیلم را در حال تیمارداری از مادر پیر خود نشان میدهد. لحظههایی که آن دو را در حال تجربه نوع غریبی از زندگی (در زیر نور شمع یا چراغ گردسوز) نشان میدهد؛ و به احتمال قوی بهترین دلیل برای اعطای جایزه بهترین فیلمبرداری به این فیلم بوده است.
ساخت سریال حضرت معصومه سلام الله علیها
جواد افشار کارگردان و نویسنده سریال حضرت معصومه (س) درباره آخرین روند پیش روی پروژه حضرت معصومه (س) گفت: در حال حاضر من به همراه حمید رسول پور مشغول نگارش قسمت های پایانی سریال هستیم و فکر میکنم تا پایان سال نگارش فیلمنامه به اتمام برسد تا در سال ۱۴۰۰ برای پیش تولید و تولید سریال آماده شویم .
همچنین مجتبی امینی تهیه کننده سریال حضرت معصومه (س) از انعقاد قرارداد با مرکز سیما فیلم برای تولید این پروژه در رده الف ویژه خبر داد.
گفتنی است: سریال حضرت معصومه (س) به کارگردانی جواد افشار، تهیه کنندگی مجتبی امینی و نویسندگی مشترک جواد افشار و حمید رسول پور روایت گر زندگی حضرت معصومه (س) است که در سی قسمت در حال نگارش است.