«علفزار» ساخته کاظم دانشی، دارای درامی جذاب و قهرمانی است که ضمن اشاره به معضلات و مسائل موجود چه در حیطه خود دادگاه -اشاره به رانت و فساد درون آن- و یا میان بخشی از مردم، قهرمان شجاع و جسوری دارد که در مقابل فساد میایستد. هرچه تا قبل از این فساد یک طرفه در سینما بود و هیچ فردی که بتواند همت آن را داشته باشد تا در مقابل فساد ایستادگی کند وجود نداشت، امیرحسین شفیعی با بازی خوب پژمان جمشیدی، این تابوی فرسوده و شبهروشنفکری را شکاند.
البته دوربین فیلم بعد از گذشت نیمی از زمان، مدام در حیاط و میان شاکیان و باقی در حال پرسه میشود. البته باید ما از حرفهای در گوشی و خلوتهای آنان باخبر شویم تا آسیب میان خانواده شهردار و متهمین را بشناسیم. آسیبهایی که بر اساس اتفاقات واقعی رخ داده و دردناک است و سینما این قابلیت را دارد تا این معضل و نتایج آن را برای هر دو بخش از جامعه -یکی طبقه مرفه بیدرد و دیگری قشر آسیبپذیر حاشیه شهری- بیان کند. هر دو به سهم خود در این معضل شریکاند یکی بیبند و باری در دامش انداخته و دیگری گستاخی و حسرت. این دو مفهوم به صراحت بیان نمیشوند و اگر هم اشاراتی به آن میشود ضمنی است تا مخاطب خود به نتایج اخلاقی برسد. برعکس فیلمهای پیش از این که تا این مفاهیم تلخ را در رخ مخاطب نترکاند دستبردار نبود و همین دستفرمان مخاطب را به اسم رویارویی با واقعیت آزار میداد.
از نکته در حال روایت دور نشویم؛ علت این پرسه زنی دوربین بیشتر به کمرنگ شدن نقش عروس خانواده شهردار با بازی سارا بهرامی است. او به عنوان نقش اصلی زن باید در روند ماجرا نقش بیشتری داشته باشد و اگرچه به عنوان نخ اصلی روایت حس میشود اما نباید نقشآفرینیاش در حاشیه برود. این حاشیه رفتن باعث میشود که روایت فیلم تا حدی مخدوش شود البته تدوین تا حدی این خلأ را جبران کرده و داستان فیلم از دست نمیرود.
ماجرای دو زن و مرد معتاد در این میان بیشتر برای جلوهبخشی به قهرمان است. شفیعی در مورد پرونده باغ، نمیتواند به هیچ کس اعتماد کند و همه چیز باید دقیق بررسی شود. پرونده شوخیبردار نیست خصوصاً آنکه شهردار فاسد نیز بازپرس صریح را تحریک کرده که هرطور شده تا انتهای این پرونده را عادلانه و بهدور از هرگونه قضاوت شخصی و رانتی پیش ببرد. برای همین اخلاق او تند و جدی است و با کسی شوخی ندارد اگرچه همین روند او نیز برای اعتراف گرفتن از متهمین است. بنابراین داستان دختر و پسر معتاد بهنظر میرسد که برای نشان دادن وجهه اخلاقی و انسانی این بازپرس باشد تا شکل حقیقی او در فیلم نشان داده شود.
آنچه که فیلم کم دارد جهان است. جهانی که بازپرس در درگیری با سرمنشأ فساد در اداره خود داشته باشد. دادستان این دادگاه ظرفیت لازم برای بدمن را دارد اما گویا این بد بودن مرزی دارد که به آن چندان نزدیک نمیشود و همین باعث میشود که قهرمان جسور ما با تمام جذابیتش نتواند آنقدر بزرگ شود که در یک جهان قرار بگیرد. البته او کار بزرگی میکند اما شاید انتظار از دادستان با آن رویه و اخلاق خودپسندانه و منفعت طلبانهاش برای وجهه منفی بیشتر از این باشد. قهرمان دادگاهی درون سیستم باید رفتار قبیحانه امثال دادستان و شهردار را به رخ آنان بکشاند.
در هر حال دیکته نانوشته غلط ندارد و کاظم دانشی در اولین کار خود با تهیهکنندگی بهرام رادان فیلمی را ساخته که هم مخاطبپسند است و هم برای خواص جامعه حرفهایی دارد.
بعدتر در ایام اکران عمومی فیلم، درباره وجوه دیگر فیلم میتوان صحبت کرد. البته یک سؤال باید اینجا پاسخ داده شود و آن اینکه وجه تسمیه «علفزار» که در پوستر فیلم به آن اشاره شده است چیست؟!
محمدباقر صنیعی منش
www.parsbarg.com
نظرات شما عزیزان: